با عجیب ترین و غیرممکن ترین راههای ممکن
خودت و یادم میندازی...
...
اگه زندگی واقعا پر از نشونه بود، من امشب
بزرگترینش و گرفتم
چهار اردیبهشت٩٥
پیرهن سفید و سیبیل های از بغل کش آمده و آنهمه حرفهای حسابی...
چهار اردیبهشت٩٦
دختری که کنج آن کافه ی همیشکی بلوبری میسوزاند...
یکسال گذشت