سلول شماره ی دلتنگی

...اینجا سقف شهری ست که برای ما خانه نشد

سلول شماره ی دلتنگی

...اینجا سقف شهری ست که برای ما خانه نشد

سلول شماره ی دلتنگی

تنم به پیله ی تنهایی ام نمی گنجید...

---

آخرین مطالب

دلتنگی٥

من موهام و کوتاه کردم

یعنی دقیقا جای دست های تو رو

من موهام و کوتاه کردم و 

یادگار تمام بوسه ها و نوازش ها و عطر تو رو

درست زمانی که کف سرامیک سفید آرایشگاه خیره و بهت زده

بهم چشم دوخته بود رهاش کردم و رفتم...

اما من تو رو رها نکردم...



دلتنگی٤

گاهی دلت تنگ میشه فقط برای اینکه

چشمات و از خواب باز کنی

دستت بره رو دکمه ی لاک اسکرین

و ببینی کسی برات زده:

"ژوژه بیداری؟"

😔

دلتنگی٣

فکر میکردیم عشق به رسوا شدنش می ارزه...

دلتنگی٢

اگر برای ابد هوای دیدن تو نیفتد از سر من چه کننننم!؟

...

وقتی باهاش عربده میزنم و میخونم، بیا یه راهی بگو 

چطوری دق نکنم!؟؟

دلتنگی١

ای کاش یک لحظه صدایت...

همین

Summer

دنبال یه علامتم، یه نشونه...

Timer12345

من هنوز گاهی شبا تو رو بغل میکنم

گاهی شبا میبوسمت،

گاهی ازت میترسم،فرار میکنم

بغض میکنم، زیر گریه میزنم...

من هنوز گاهی شبا خواب تو رو میبینم

رمضان

تو هم فکر میکنی که شبای دلتنگی چقدر داره کِش میاد!؟؟

تو هم فکر میکنی که عکس دوتایی از وسط نصف شده ی پروفایلت

چقدر داره خنج میکشه به سینه ام؟!!

تو هم میبینی که یکی یکی چطور آدم ها رو هول میدم عقب مبادا بخوان جای تو رو بگیرن؟!!

تو هم آره ؟!!! نه؟!!!


تبادل

یعنی نهایت اونهمه فکر و ایده و آرزو

اونهمه چه بکنیم و نکنیم

اونهمه امید و امیییید و امید

باید این روزایی که باشه که صبحاش از ساعت ٧

با اتو کردن مقنعه ی یه کارمند شروع میشه و 

عصراش از لای هزار هزارتا کتاب خاک گرفته

برگرده خونه؟!!

ما نتونستیم...

:(

اعجاب خلقت

با عجیب ترین و غیرممکن ترین راههای ممکن

خودت و یادم میندازی...

...

اگه زندگی واقعا پر از نشونه بود، من امشب 

بزرگترینش و گرفتم