سلول شماره ی دلتنگی

...اینجا سقف شهری ست که برای ما خانه نشد

سلول شماره ی دلتنگی

...اینجا سقف شهری ست که برای ما خانه نشد

سلول شماره ی دلتنگی

تنم به پیله ی تنهایی ام نمی گنجید...

---

آخرین مطالب

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

١٥فروردین

هیچکس نفهمید دختری که از سنگینی نگاه کسی گریخته و

تمام راه را زیر شلاق باران بهاری گز کرده و

حالا خیس و مچاله رو به در آن کافه ی همیشکی ایستاده است،

پله ها را سخت و سنگین بالا آمده است

و میان آنهمه چشمان تیز و صورتک های رنگی صندلی خالی اش را یافته...

محکم پوک میزند به آن لوله ی مارپیچ و چیزی را در حنجره اش قورت میدهد

که از چشمانش بیرون نچکد

را نباید شماتت کرد!

هیچکس نفهمید امشب شب تولد توست...

...

فراموشکار ترین تولدت مبارک!

وقتی هنوز دوستم داشت...

از بین زمان بیرون افتادی،

از میان کاغذهای تقویم٩٥

و بعداز آن من همه سکوت بودم و بغض و

خطهای آبی خاطرات...